سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخنان همیشه سبز

چشمه ی زلال نماز
از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که در گفت و گویی کوتاه با یاران خود چنین فرمود : « فرض کنید در برابر خانه ی یکی از شما نهری روان باشد و هر روز در آن پنج بار شست و شو کند . آیا به تن هیچ آلودگی می ماند ؟». نه ، این شست وشو به تن او هیچ آلودگی نمی گذارد .

نماز های پنجگانه هم همین اثر را دارد ، با پنج نماز در روز ، خدا لغزش ها را از آدمی می زداید و او را پاکیزه می کند . بنابراین باید همان طور که لباس و تن خود را می شوییم و پاکیزه می کنیم ، دل و جان را هم شست و شو دهیم و پاکیزه کنیم ، خود را به خدا ، سرچشمه ی پاکی و کمال ، نزدیک سازیم ، لحظاتی را به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح آلوده را در چشمه ی صاف و زلال الهی شستشو دهیم . این است نمازی که مسلمان روزی چند بار می خواند .
به نقل از کتاب نماز چیست ؟ دکتر محمد حسینی بهشتی.  

 

 


اندرز ارزنده

بزرگی به فرزند خویش چنین اندرز می دهد :

«فرزند ! تو فقیر و تهی دست باش ، و بگذار دیگران در برابر چشم تو با فریب و خیانت متمول و ثروتمند شوند ، تو بدون جاه و مقام زندگی کن ،
و بگذاز دیگران با سماجت وشوخ چشمی ، به مناصب عالی برسند ، تو با درد و رنج و ناکامی بساز و بگذار دیگران ، با تملق و چاپلوسی به آرزوی خود دست یابند .

تو از معاشرت با بزرگانی که دیگران برای نزدیک شدن به آن ها خودکشی می کنند چشم بپوش . تو بهتر است لباس فضیلت و تقوا را در بر کنی ،
وقتی که موی سرت سفید شود ، و یک لکه ی سیاه بر دامن شرافت و نیک نامیّت ننشسته باشد ، آن وقت شکر خدا را به جای آور ، و با خاطری شاد و دلی خرسند ، تسلیم مرگ شو .    

 

 (اخلاق اسمایلز ساموئیل به نقل از رسالت اخلاق در تکامل انسان )

 خداوندا ! در دریای مواج زندگی ما را گرفتار قلاب تملق و خواب  غفلت مکن .  


قدر قدردانی را بدانیم !

نویسنده ای گفته : « نارضایی جریمه ای است که برای تشکر نکردن به خاطر آنچه داریم ، می پردازیم »
 می توان نارضایی را درمان کرد . وانمود کنید آنچه را داشته اید از دست داده اید و بعد دوباره آن را بدست آورده اید . اگر کسی قدر آنچه را دارد نداند ، معنایش این است که او داشته های خود را با آنچه دیگران دارند مقایسه می کند . اگر این کار از روی عادت انجام شود ، نارضایی بخش همیشگی طبیعت او می شود ، زیرا همیشه کسی است که بیش از او داشته باشد .
اگر یک کلمه را از فرهنگ لغات حذف می کردیم دنیای ما مکان بهتری می شد ، و آن کلمه « مقایسه » است . این کلمه دلیل وجود هزاران هزار انسانی است که با تصویر ذهنی بد زندگی می کنند .                              ( داگ هوپر)
هنگام مقایسه انسان یا اسیر احساس حقارت می شود و یا گرفتار و زندانی دار غرور می شود . مقایسه در امور مادی چراغ قرمز چهارراه زندگی است .
رودکی چه زیبا می سراید :
با   داده   قـناعت   کن   و  با    داد    بزی        ***      در      بند     تکلف       مشو      آزاد      بزی
در به  ز خودی  نـظر  مکن  غصه    مخور        ***      در  کم  ز  خودی   نظر  کن   و   شاد   بزی
زمـانه     پندی     آزاد وار     داد    مـرا        ***       زمانه ، چون نگری سر به سر همه پند است
به روز نیک کسان
- گفت- تاتو غم نخوری        ***        بسا  کسا  که   به  روز   تو   آرزومند   است
سعدی می گوید :
مکن    ناله    از    بی    نوایی    بسی                                   چو   بینی   ز   خود   بینوا   تر   کسی
هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم . مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم تا به جامع کوفه درآمدم دل تنگ ، یکی را دیدم که پای نداشت . سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم .
مرغ بریان به چشم مردم سیر                کم تر از برگ ترّه برخوان است
وانکه را دستگاه و قوت نیست                 شلغم پخته ،  مرغ  بریان   است
کاترین واتیهورن : با کسانی که خیلی بیش از تو و یا خیلی کمتر از تو دارند ، درباره ی پول سخن مگو .
توضیح : وقتی با کسانی که خیلی بیش از ما دارند درباره ی پول سخن می گوییم خودمان را ناراحت می کنیم و وقتی که با کسانی که خیلی کمتر از ما دارند ، درباره ی پول سخن می گوییم ، آن ها را ناراحت خواهیم کرد . پس خود را با معیار های خودت بسنج نه با معیار های دیگران .
پیامبر اکرم (ص):
اُنظُروا الی مَن هُوَ دونَکُم وَ لا تُنظِروا الی مَن هُوَ فوقَکُم فَاِنَّهُ اَجدَروُ الّا تَزدَروا نِعمَةاللهِ .

 

به کسی که پایین تر از خود شماست بنگرید و به بالا تر از خود منگرید و این کار برای آن که نعمت خدا را حقیر نشمارید شایسته است .  
موقعی که  به «آگیس» اطلاع داده شد که برخی بینوایان حسرت ثروت او را می خورند ، وی گفت : « در این صورت آن ها گرفتار دو غم هستند : « غم بینوایی خود و غم توانگری خود » به نقل از کتاب در جستجوی خوشبختی لرد اوبری .
مسعود سعد :
ار خسی افتدت به دیده منال                           سوی آن کس نگر که نابیناست
طبق احادیث اسلامی انسان باید خود را در امور اخروی و معنوی با بالاتر از خود مقایسه کند تا خود را به درجه اعلای معنوی و حقیقی برساند .
آنچه آدمی را با نشاط و خرسند نگه می دارد پرهیز از حرص و طمع است طمعی که دارای سه حرف تو خالی است . یقه ی این بحث را با دو بیتی از صائب تبریزی می بندیم :
به داد حق قناعت کن که با اکسیر خرسندی          به خاکستر اگر پهلو نهی سنجاب می گردد
خرسند  شو   به  قسمت   دنیا   که   این  هما           بر هر سری که سایه کند محترم   می شود
در دل خرسند آه سرد نباشد               باد خزان در بهشت راه ندارد
خدایا !  چنان کن که همای خرسندی بر سر ما ، سایه گستر باشد .
خدایا ! بهشت بی خزان خرسندی را نصیب ما کن . 

 



سخنان فیروزه ای  علی (ع)

1_ در مقابل کسی که بدی های تو را می گوید و به تو پند می دهد سپاس گزار باش . نه برای کسی که به تو تملق می گوید و تو را از همه ی عیب ها و نقص ها پاک معرفی می کند .

2_ نخستین قدمی را که شخص به عرصات نهاد از عمر او سوال می شود که آن را در چه راهی مصرف کرده است و از جوانیش پرسیده می شود که در چه کاری از آن نیرو استفاده کرده است ؟

3_ محکم ترین نردبانی که شخص به وسیله ی آن  به سوی خداوند بالا می رود ، اعمال خیر است .

4_ هیچ وقت سعی نکن که کار را زود به پایان برسانی بلکه تلاش کن ، تا آن را خوب انجام دهی چون مردم نمی پرسند که در چه مدت این کار را کردی ؟ بلکه از خوبی آن سوال می کنند

5_ بیش تر اوقات به آیینه نگاه کن و صورتت را در آن ببین . اگر صورتت خوب است ، پس شایسته نیست آن صورت زیبا را با کار های بد زشت کنی و اگر صورتت بد است و اعمالت هم بد باشد ، تو دو بدی را در خود جمع کرده ای .

6_ مرگ شخص صالح راحتی و صلاحی برای خود اوست ، اما مرگ شخص بد کار و ستمگر موجب راحتی مردم می شود .

7_ کسی که از یک عمل زشت آگاه شود و آن را در میان مردم شایع کند ، مانند آن است که خودش آن کار بد را کرده است .

8_ پاداش دادن به نیکی های دیگران هم جزو ادای امانت محسوب می شود ، زیرا آن نیکی ها هم که از جانب دیگران به تو شده به منزله ی امانت در نزد توست .

9_ حکومت و سلطنت مانند رود خانه ی بزرگی است که از آن نهر های کوچک جدا می شوند اگر آن رود خانه شیرین باشد آب نهر ها هم شیرین خواهد شد اگر تلخ باشد آب نهر ها هم تلخ خواهد شد .

10 _ شخص حسود ، که حسد را در وجودش تولید می کند مانند بیماری است که دوا را نخورده و درد را در بدن خود نگه دارد .

11_ سخت ترین مشقت ها این است که آدم دروغگو به شخص طمع کار وعده بدهد .

یک ضرب المثلل ترکی می گوید : یالانچی طاماح کاری «طمع کار » آللادار .

ترجمه : دروغگو طمع کار را می فریبد .

12 _ وعده دادن به منزله ی صورتی می باشد که زیبایی آن بسته به وفا کردن به آن وعده است .

13_ عمر و وقت خود را منزله ی پول خرجی که باید برای زندگی صرف کنی بدان ، و همانطوری که حاضر نیستی آن پول را به هدر خرج کنی ، عمرتت را هم بی فایده از دست نده .

14_ طعامی را بخور که خودت می خواهی ولی لباسی را بپوش که مردم می خواهند .

15 _ دیدار اهل نیکی ، قلب ها را آباد می کند .

16_ هر کس هدفش پر کردنه شکمش باشد ، ارزشش به همان چیزی است که از شکمش خارج می شود.

17 _ برای اثبات زشت بودن دروغ همین کافی است که اول خودت می دانی دروغ می گویی و در ثانی ترس داری از این که مردم آن دروغ تو را قبول نکنند .

18_ نخستین زجر و عقوبت شخص دروغگو این است که مردم ، حرف راست او را قبول نمی کنند .

19 _ کسی را به خاطر زشتی صورت یا بدی لباس خوار و حقیر مشمار . چون خداوند به دل های مردم نگاه می کند و به اعمال آنان پاداش می  دهد .

20 _ یاران بد مانند هیزم آتش هستند که بعضی بعض دیگر را می سوزانند .

21 _ شنونده ی سخنان یاوه و بیهوده در گفتن آنان شریک است .

22_ به ما فوق و رئیس خود به وسیله ی صداقت در کار ها سپاس گزاری کن .

23_ شخص عاقل همیشه کار هایی را انجام می دهد که توأم با رفق و مدارا باشد و از اقدام به کار های بیهوده دوری می کند زیرا زالو به آرامی خون آدمی را می مکد ولی پشه با اضطراب و صدا ها نمی تواند از خون انسان ها تغذیه کند .

24_ هیچ گاه از خداوند مخواه که تو را از مردم بی نیاز کند زیرا این درخواست غلط است چون به حکم فطرت ، مردم به یکدیگر محتاج اند . همان طوری که شخص به دست و پایش نیاز مند است . هر وقت آدمی از دست و پایش بی نیاز باشد آن وقت می تواند از مردم هم بی نیاز باشد .پس از خواند بخواه که تو را از شر مردم بد حفظ کند.

 25 _ خوردن غذای زیاد می میراند ، همان طوری که آب زیاد زراعت را فاسد می کند .  

26_ ای فرزند آدم وجود تو از اجتماع روز هاست پس وقتی روزی از تو بگذرد قسمتی از وجود تو گذشته است .



 


 

فریاد دزد

حکیم نظامی می گوید : وقتی دزد گیران به جستجوی دزد به کوی می آیند ، دزدان هم برای پی گم کردن می دوند و می گویند : دزد را بگیرید .                                 مثل : غوغای صاحبان فیش های حقوقی نجومی !!

دزدان ، چو به کوی دزد جویند           در کوی دوند و «دزد » گویند 

نظامی شاید ضرب المثل ترکی زیر را به رشته ی نظم کشیده است :

اوغرو ائله باغیردی ، دوغرونون اورگی یاریلدی !

ترجمه : دزد چنان فریاد بر آورد که دل راست شکافت .!

عمر دزدی بسیار کم است . هیچ کار زشتی که در خفا انجام می گیرد برای همیشه پنهان نمی ماند .                                                                                                    قحبـ . . . لیگ نن اوغورلوق قیرخ گون گئدر .                                              

ترجمه :عمر قحبـ . . . و دزدی چهل روز است .

ملک  ضعیفان ، به کف آورده گیر                        مال یتیمان ، به ستم خورده  گیر

 رو  ز قیامت      که    بود    داوری                        شرم نداری که چه عذر آوری ؟

رسم   ستم    نیست    جهان   یافتن                         ملک  به    انصاف    توان یافتن        

عدل ، بشیری است ، خرد شاد کن                        کارگری ،    مملکت   آباد  کن

مملکت    از   عدل    شود   پایدار                         کار   تو   از   عدلِ تو گیرد قرار

                                               ***

 به خون ریزی مبین کو شیر گیرد                          که خونش گیرد ار چه دیر گیرد    

  ستم در مذهب دولت روا نیست                           که دولت با ستمکار آشنا نیست                      

به سیم دیگران زرین مکن کاخ                        کزین دین رخنه گردد ، کیسه سوراخ       

 

دزدان بیت المال جزء دین به دنیا فروشان و سیاه رویان این دنیا و آن دنیایند و به قول سعدی : دین به دنیا فروشان خرند ، یوسف بفروشند تا چه خرند؟

پروین اعتصامی نفرین خود را نسبت به دزدان و تاراج گران اینگونه بیان می کند :

دزد آمد ، خانه ام تاراج کرد                   تو بر آر از جانش ، ای خلاّق گرد

مایه را دزدید و نانم شد فطیر                   جای نان سنگش ده ، ای رب قدیر

                                     *** 

باز در برخورد مشفقانه با دزدان چیره دست می گوید :

چیره دستان می ربایند آن چه   هست                          می بُرَند آن گه ز دزد کاه دست

دزد اگر شب ، گرم یغما کردن است                          دزدی حکام روز روشن    است

یک مثل آلمانی می گوید :

آفتابه دزد را به دار می آویزیم و به دزدان بزرگ درود می فرستیم !    

 خدایا، ما را از شر زمین خواران ،کوه خواران ، جنگل خواران ، دریا خواران و هوا خواران خوار مایهبه دست قانون مقتدر و غیرتمند و بینا نجات ده و بازارشان را از رونق بینداز چرا که زیان ما را سود خود می پندارند  !