سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخنان همیشه سبز

شخصی سگ خود را کنار رودخانه برد تخته سنگی به گردن حیوان آویخته او را در آب انداخت. حیوان بعد از تقلای کمی سنگ را از گردن خود رها کرده شناکنان به طرف رودخانه نزدیک می شود. همان شخص دست خود را به جانب او برده و زمانی که به دسترس رسید , ضربت شدیدی با کارد روی سر حیوان می زند. در همین ضربت پای خودش نیزلغزیده و در رودخانه می افتد هرچه مردم را به کمک می خواهد فایده ندارد. در آب فرو رفته دوباره بالا می أید و نزدیک است غرق شود. ناگاه کسی او را گرفته به طرف ساحل می کشاند، این سگ خون آلود اوست ... این سگ باوفای خون آلود اوست ...صاحب سگ نجات می یابد ولی پشیمانی صاحب سگ فایده ای نداشت و حیوان بینوا ساعاتی بعد جان می سپارد 


دانشمندان اقتصاد ، برای ثروت ، سه نوع مصرف قائل هستند .«ضرورت»،«میل»و«هوس» .مصارف ضروری مصارفی است که نیازمندی های اصلی زندگی را تشکیل می دهد از قبیل خوراک و پوشاک و مانند این ها . «امیال» در مورد مصارفی گفته می شود که جنبه ی نیازمندی های اصلی ندارد ولی یک نوع ، توسعه در زندگی ، و تحصیل رفاه بیشتر محسوب می گردد . بالاخره «هوس»را درباره ی مصارفی می گویند که از متن و حاشیه ی زندگی بیرون است ، و تنها وسیله ی ارضای پاره ای از خواسته های غیرمنطقی و غیر عقلانی می باشد . این نکته بسیار قابل توجه است که آمار نشان می دهد بیشتر ثروت ها و سرمایه های بشر در دو قسمت اخیر مصرف می گردد . و بخش اول تنها قسمت محدودی از ثروت بشیر را جذب می نماید . زندگی اقساطی کم تر در مورد بخش اول دور می زند زیرا مردم آن ها را غالبا بدون اقساط تهیه می کنند ، بلکه قسمتی مربوط به بخش دوم و قسمتی مربوط به بخش سوم است.با کمی دفت روشن می شود که عادت به این نوع زندگی سبب می شود که آخرین رمق اقتصادی مصرف کنندگان کم در آمد ، در چال های هولناک این اقساط که به دست خود در اطراف خویش کنده اند نابود گردد ، و از هرگونه پس انداز و تشکیل سرمایه های بزرگ ، از طریق به هم پیوستن سهام کوچک ، محرم بمانند . و عجیب این است که چون اجناس لوکس اقساطی غالبا چشمک های فریبنده ای دارند و افراد را بدون مطالعه ی کافی در پیرامون امکان پرداخت اقساط لازم ، اسیر چشمک های خود می سازند ، بسیاری از این خریداران در دام عنکبوتی اقساط گرفتار می آیند . . . این است گوشه ای از اسرار عقب ماندگی شرق 


میوه هایی از درخت سخن امام حسن مجتبی (ع) :
مشهور منفور !
کسی که به دروغگویی شهرت یافت ، سخن راست او را هم کسی باور نمی کند .
جستجوگر محروم !
جستجو و تفحص در عیب های مردم ، سبب محروم ماندن از محبت و دوستی آن هاست .
ستمگر ستم دیده !
هیچ ستمگری را شبیه ستمدیده ندیدم ، مگر حسود  را  .


                                                                        درمان کینه
زنی نزد دارو سازی می رود و به او می‌گوید : آقای دکتر سمّ مهلکی می خواهم که حتماً موثّر باشد ! دکتر می پرسد برای چه می‌خواهی ؟ می گوید : راستش از دست مادر شوهرم خسته شده‌ام، می‌خواهم به او بدهم تا از دستش راحت شوم ، دکتر می گوید : اگر چنین سمّی را به مادر شوهرت بدهی و بعد از خوراندن ، فرزندانش بفهمند تو را رها نخواهند کرد، من سمّی به تو می دهم که اثرش تدریجی باشد، و تو هر روز مقداری از این سم را در غذای مادر شوهرت قاطی کن ، پس از یکی دو هفته بدنش تحلیل خواهد رفت و نهایتاً این سمّ او را خواهد کشت ، ولی توصیه‌ای که دارم این است که برای اینکه فرزندانش و دیگران به تو بدگمان نشوند در این چند روز نهایت محبت را نسبت به او نشان بده ، زن سمّ را با خود می برد و طبق توصیه پزشک در غذای مادر شوهرش قاطی می کند و از طرفی هم نسبت به او خیلی محبت می کند پس از چند روز پیش داروساز می‌آید و می‌گوید : آقا دکتر! دستم به دامنت! به من دارویی بده که اثر آن سمّ را بر طرف سازد ، دکتر می پرسد برای چه‌؟ می‌گوید : راستش این مادر شوهر من زن بسیار خوبی است و اگر بلایی سرش بیاید من قبل از او از بین خواهم رفت، دکتر می‌پرسد مطمئنی؟ می‌گوید : بله آقای دکتر ! مادر شوهر من زن خیلی مهربانی است کاری کن که سمّ کارگر نشود ، دکتر می‌گوید من به تو سمّ نداده بودم بلکه ماده بی خاصیتی بود ، سمّ در ذهن تو بود که با محبت کردن خارج شده است، بروید و زندگی‌تان را بکنید .
قورخوم یوخدو
 هئچ قورخودان
قورخوم بودو 
سارالا محبت گولو
چیرکینلشه
 بو دنیامیز!
ترجمه : ترسی از هیچ ترس ندارم !
ترسم این است که گل محبت زرد شود
و این دنیای ما چرکین گردد .
       در گذشته های نه چندان دور هنگام رفتن دختر به خانه ی بخت مادرش به عنوان نصیحت درگوش او به آرامی می گفت : « بالا ، دیلیوون آلتیندا قند اولسون . »
ترجمه : فرزندم ! در زیر زبانت قند باشد . قند کنایه از سخنان شیرین و دل ربا است . یعنی با همه ی اهل خانه شیرین بیان و نرم گفتار باش .
مولوی می گوید :
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست            بگشای لب که فند فراوانم آرزوست .

 

                                                               بدترین دشمن آدمی
« قوانین حاکم بر ذهن ، در حال اکتشاف است و عموم مردم به آگاهی از این قوانین
سرگرمند .مثلا پی برده اند شدید ترین ترس ، ترس از شکست است ، و دست کم ، هفتادو
پنج درصد از کسانی که مورد آزمون روان شناسی قرار گرفته اند ؛ از شکست ، در بیم و
هراس بوده اند . البته ترس از شکست ، شامل ترس از دست دادن تندرستی ، ترس از شکست
در کسب و کار ، امور مالی ، موفقیت و غیره نیز می شود . ترس مزمن و مداوم ، بر غدد
بدن اثر می گذارد ، سوء هاضمه می آورد و معمولا با عوارض و فشار های عصبی همراه
است . از این رو تندرستی را به یغما می برد و شادمانی را فنا می کند .
ترس بدترین دشمن آدمیست زیرا از  هرچه
بترسید همان بر سرتان می آید در واقع ، با ترس ، آن را به سوی خود می کشانید . ترس
یعنی ایمان وارونه . همانا ترس ایمان به شر است به جای ایمان به خیر . »  
می گویند یک گله فیل را داخل حصاری نگه داری می کردند . پس کنار حصار ، میله ای
برافراشتند و پیرامون آن طناب کشیدند . فیل ها نیز پنداشتند که نمی توانند از حصار
بیرون بیایند . حال آن که کافی بود پایشان را روی طناب بگذارند و از حصار خارج
شوند . اما آن ها دچار این توهم بودند که طناب زندانیشان کرده است . مردم نیز دچار
همین توهم هستند . ترس و تردید ، همان طناب است که پیرامون آگاهی آن ها کشیده شده
و نمی گذارد از این حصار بیرون بیایند و به تفکر روشن گام بگذارند .
سر نترس داشتن و یک سره در « حال » زیستن یعنی بهست . (فلورانس اسکاول شین )     
پیامبر اکرم (ص): هرکه مومنی را بترساند بر خدا واجب است روز قیامت ایمنش نکند .
علی (ع): کسی که از خدا بترسد ترسش از دیگران کم است .
آدم ترسو زندگی ندارد .

درضرب المثل های تورکی آمده است :
قورخان گوزه ،چؤپ دوشر . یعنی : به چشم ترسنده خس و خاشاک می افتند .
قورتدان قورخان قویون ساخلاماز . یعنی : کسی که از گرگ می ترسد گوسفند نگه نمی
دارد . فردی که قصد اقدام به کار مهمی دارد از مشکلات و پیش آمد های ناگوار نباید
بهراسد .
قورخان اولوب . یعنی : ترسنده مرده است .
قورخ آلاهدان قورخمیانان . یعنی : بترس از کسی که از خدا نمی ترسد .
قورخان گوزه یوخو گلمز . یعنی : به چشم ترسو خواب نمی آید .
در بلا بودن ، به از بیم بلا .  


قورخان ، آخشامنان اؤلوب. یعنی : ترسو از اول شب مرده
است .